دفاتر:
  بخشها:
کلمه یا متن برای جستجو:


- - - - -
1. نی نامه
بشنو از نی، چون حكایت میكند1.1.1واز جدائی ها شكایت میكند
کز نیستان تا مرا بُبریده اند1.1.2از نفیرم مرد و زن نالیده اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فِراق1.1.3تا بگویم شرحِ دردِ اشتیاق
هر كسی كاو دور ماند از اصلِ خویش1.1.4باز جوید روزگار وصلِ خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم1.1.5جفتِ بَد حالان و خوش حالان شدم
هر كسی از ظنِّ خود، شد یار من1.1.6از درون من نَجَست اسرارِ من
سِرّ من از نالۀ من دور نیست1.1.7لیك چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و، جان ز تن مستور نیست1.1.8لیك، كس را دیدِ جان دستور نیست
آتش است این بانگِ نای و، نیست باد1.1.9هر كه این آتش ندارد، نیست باد
آتشِ عشق است كاندر نی فتاد1.1.10جوشش عشق است كاندر مِی فتاد
نی حریف هر كه از یاری بُرید1.1.11پرده هایش پرده های ما درید
همچو نِی زهری و تریاقی كه دید ؟1.1.12همچو نِی دمساز و مشتاقی كه دید ؟
نی حدیث راهِ پُر خون میكند1.1.13قصه های عشقِ مجنون میكند
* دو دهان داریم گویا همچو نی1.1.14یک دهان پنهانست در لبهای وی
* یکدهان نالان شده سوی شما1.1.15های و هوئی در فکنده در سما
* لیک داند، هر که او را منظر است1.1.16کاین دهان این سری هم، زآن سَر است
* دمدمه این نای از دمهای اوست1.1.17های و هوی روح از هیهای اوست
مَحرم این هوش، جز بی هوش نیست1.1.18مَر زبان را مشتری، جز گوش نیست
* گر نبودی ناله نی را ثمر1.1.19نی جهانرا پُر نکردی از شکر
در غم ما روزها بیگاه شد1.1.20روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت، گو رو، باك نیست1.1.21تو بمان، ای آنكه چون تو پاك نیست
هر كه جز ماهی، ز آبش سیر شد1.1.22هر كه بی روزیست، روزش دیر شد
درنیابد حالِ پخته، هیچ خام1.1.23پس سخن كوتاه باید، والسلام
* باده در جوشش گدای جوشِ ماست1.1.24چرخ در گردش اسیر هوشِ ماست
* باده از ما مست شد، نی ما از او1.1.25قالب از ما هست شد، نی ما از او
* بر سماع راست هر تن چیر نیست1.1.26طعمه هر مرغکی انجیر نیست
بند بُگسل، باش آزاد، ای پسر1.1.27چند باشی بندِ سیم و بندِ زر ؟
گر بریزی بحر را در كوزه ای1.1.28چند گنجد؟ قسمت یك روزه ای
كوزۀ چشم حریصان پُر نشد1.1.29تا صدف قانع نشد، پُر دُرّ نشد
هر كه را جامه ز عشقی چاك شد1.1.30او ز حرص و عیب، كلـّی پاك شد
شاد باش ای عشقِ خوش سودای ما1.1.31ای طبیبِ جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما1.1.32ای تو افلاطون و جالینوس ما
جسمِ خاك از عشق بر افلاك شد1.1.33كوه در رقص آمد و چالاك شد
عشق، جان طور آمد عاشقا1.1.34طور مست و، "خَرّ موسی صاعقا"
سّر، پنهان است اندر زیر و بَم1.1.35فاش اگر گویم جهان بر هم زنم
* آنچه نی میگوید اندر این دو باب1.1.36گر بگویم من، جهان گردد خراب
با لب دمسازِ خود گر جفتمی1.1.37همچو نی من گفتنیها گفتمی
هر كه او از همزبانی شد جدا1.1.38بینوا شد، گر چه دارد صد نوا
چونكه گل رفت و گلستان در گذشت1.1.39نشنوی زآن پس ز بلبل سر گذشت
* چونکه گل رفت و گلستان شد خراب1.1.40بوی گل را از که جوئیم؟ از گلاب
جمله معشوق است و، عاشق پرده ای1.1.41زنده معشوق است و، عاشق مُرده ای
چون نباشد عشق را پروای او1.1.42او چو مرغی ماند بی پر، وای، او
* پَر و بالِ ما کمندِ عشق اوست1.1.43مو کشانش میکشد تا کوی دوست
من چگونه هوش دارم پیش و پس ؟1.1.44چون نباشد نورِ یارم پیش و پس
* نور او در یَمن و یَسر و تحت و فوق1.1.45بر سر و بر گردنم چون تاج و طوق
عشق خواهد كاین سخن بیرون بود1.1.46آینه غمّاز نبود، چون بود ؟
آینه ات دانی چرا غمّاز نیست ؟1.1.47زآنکه زنگار از رُخش ممتاز نیست
* آینه کز زنگ آلایش جُداست1.1.48پُر شعاع نورِ خورشیدِ خداست
رو تو زنگار از رُخ او پاک کن1.1.49بعد از آن، آن نور را ادراک کن
* این حقیقت را شنو از گوشِ دل1.1.50تا برون آئی به کلی، زآب و گِل
* فهم اگر دارید، جان را ره دهید1.1.51بعد از آن، از شوق، پا در رَه نهید