غزلیات دیوان شمس تبریزی
شماره غزل: کلمه یا متن برای جستجو:
    
01 
1ای رستخیز ناگهان، وی رحمت بی منتهاای آتشی افروخته، در بیشۀ اندیشه ها
2امروز خندان آمدی، مفتاح زندان آمدیبر مستمندان آمدی، چون بخشش و فضل خدا
3خورشید را حاجب تویی، امید را واجب توییمطلب تویی، طالب تویی، هم منتها، هم مبتدا
4در سینه ها برخاسته، اندیشه را آراستههم خویش حاجت خواسته، هم خویشتن کرده روا
5ای روح بخش بی بَدَل، وی لذت علم و عملباقی بهانه ست و دغل، کاین علت آمد، وآن دوا
6ما زان دغل کژ بین شده، با بی گنه در کین شدهگه مست حورالعین شده، گه مست نان و شوربا
7این سُکر بین، هل عقل را، وین نُقل بین، هل نَقل راکز بهر نان و بقل را، چندین نشاید ماجرا
8تدبیر صد رنگ افکنی، بر روم و بر زنگ افکنیواندر میان جنگ افکنی، فی اصطناع لا یری
9میمال پنهان گوش جان، مینه بهانه بر کسانجان رب خلصنی زنان، والله که لاغست ای کیا
10خامش که بس مستعجلم، رفتم سوی پای علمکاغذ بنه بشکن قلم، ساقی درآمد، الصلا